هواتو ...

ز تمام بودنی ها "تو" همین از آن من باش... که به غیر با "تو" بودن دلم آرزو ندارد... !!!

هواتو ...

ز تمام بودنی ها "تو" همین از آن من باش... که به غیر با "تو" بودن دلم آرزو ندارد... !!!

۲۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

 

در جـمـعـشان بـودم که پـنـهـانی دلـم رفت

 

بــاور نمی‌کــردم بــه آســـانی دلـم رفت

 

از هـم سـراغـش را رفـیـقـان می‌گـرفـتـنـد

 

در وا شـد و آمــد بـه مـهـمـانی... دلم رفت

 

رفــتــم کـنــارش، صـحـبتـم یـادم نـیـامــد!‏

 

پـرسـیـد: شعـرت را نمی‌خـوانی؟ دلم رفت

 

مـثـل مـعــلـم‌ها بـه ذوقـــم آفـریـن گــفـت

 

مــانـنــد یـک طــفــل دبـسـتــانـی دلـم رفت

 

مــن از دیــار «مـنــزوی»، او اهــل فـــردوس

 

یک سیـب و یـک چـاقـوی زنجانی ؛ دلم رفت

 

ای کاش آن شب دست در مویش نمی‌بـرد

 

زلـفش که آمــــد روی پـیـشـانی دلم رفــــت

 

ای کـاش اصلاً مـــن نمی‌رفــتـم کــنــارش

 

امـا چـه سـود از ایـن پشیــمـانی دلـم رفـت‏

 

دیگـر دلـم ــ رخت سفیدم ــ نـیـست در بـنـد

 

دیـروز طـوفـان شد، چه طـوفـانی... ( ) رفت!!!

 

کاظم بهمنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۱۱
24 23

 

ابرویِ توهرجاست خودِ کفر همان جاست

 

این ساده ترین شیوه ی اسلام شناسی ست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۰۷
24 23
 
 
در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد
 
با روی آفتابی,  در آفتاب رویی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۰۵
24 23

 

 

به رفتن تو سفر نه ، فرار می گویند

 

به این طریقه ی بازی قمار می گویند

 

به یک نفر که شبیه تو دلربا باشد 

 

هنوز مثل گذشته «نگار» می گویند

 

اگر چه در پی آهو دویده ام چون شیر 

 

به من اهالی جنگل شکار می گویند

 

مرا مقایسه با تو بگو کسی نکند 

 

کنار گل مگر از حسنِ خار می گویند؟

 

تو رفته ای و نشستم کنار این همدم 

 

 کاظم بهمنی

به این رفیق قدیمی سه تار می گویند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۷
24 23

 

تو با چادر به سر کردن ز یادم میبری بانو 

 

تمام معصیت های نهفته در نگاهـــم را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۸
24 23

 

 

جمعه شب ها دلم از عشق تو سر ریز شود

 

شنبه ها مجلس ختم دل دیوانه ی ماست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۶
24 23

 

 

این غم انگیز ترین شعر جهان خواهد شد... 

شاعری واژه به سر دارد ومعشوقی، نه...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۸
24 23

 

قبل اسمم... بی تعارف...خواهشا آقا نگو..

 

دوست دارم چون صدایم میکنی بی پیشوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۰
24 23

 

 

 
گیسوانت زیر باران، عطر گندم زار … فکرش را بکن!
 
با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار … فکرش را بکن!
 
در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعد از سال ها
 
بوسه و گریه، شکوه لحظه ی دیدار … فکرش را بکن!
 
سایه ها در هم گره، نور ملایم، استکان مشترک
 
خنده خنده پر شود خالى شود هر بار … فکرش را بکن!
 
ابر باشم تا که ماه نقره ای را در تنم پنهان کنم
 
دوست دارد دور هر گنجی بچرخد مار … فکرش را بکن!
 
خانه ی خشتی، قدیمی، قل قل قلیان، گرامافون، قمر
 
تکیه بر پشتی زده یار و صدای تار … فکرش را بکن!
 
از سماور دست هایت چای و از ایوان لبهایت قند را
 
بعد هم هی سیگارو هی سیگارو هی سیگار … فکرش را بکن!
 
اضطراب زنگ، رفتم وا کنم در را، که پرتم می کنند
 
سایه ها در تونلی باریک و سرد و تار … فکرش را بکن!
 
ناگهان دیوانه خانه … و پرستاری که شکل تو نبود
 
قرص ها گفتند: دست از خاطرش بردار. فکرش را نکن!
 
«غلامرضا سلیمانی»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۷
24 23

 

 

حرف من را نه ولی حرف خدا را گوش کن
کاش می ماندی ، سفر از مبطلات روزه است ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۱
24 23